زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در وداع با سیدالشهدا علیه السلام
مُردم از دل واپسی بس که پریشان خاطرم سایه ات تا بر سرم باشد خـدا را شاکرم دیگر از امروز یک لحظه مشو از من جدا تو شبیه کعـبـه باش و من شبـیـه زائـرم در نمـاز شب دعـا کـردم نـبـیـنم داغ تو تو سلامت باشی اما من بمیرم حاضرم پـرچـمت را تا ابد اینگونه بر پا می کنم دختر زهرایم و در حـفـظ مکتب ماهرم دست خود روی سرم بگذار و یا ستار گو بـوی خـاک چـادر مـادر گـرفته چـادرم ناز کم کـن ای نـگـار نـازنـیـنم یاحسین ترس من این است داغت را ببینم یا حسین |